جدول جو
جدول جو

معنی قلیه پتی - جستجوی لغت در جدول جو

قلیه پتی
(قَلْ یَ / یِ پَ)
جغور بغور. (یادداشت مؤلف). حسرت الملوک. (یادداشت مؤلف). قلیه پیتی، جگر و شش و دل گوسفند و گاو و مرغ که با پیاز سرخ کرده باشند. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلیه پوتی
تصویر قلیه پوتی
نوعی خوراک که از جگر گوسفند تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
(قَلْ یَ / یِ)
رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ پَسْ وَ)
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 12هزارگزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو چشمه مروارید به ایوندی. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 70 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات، پنبه و چغندر و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَکَ یِ)
ده کوچکی است از دهستان میانرود پائین بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 14000گزی باختر آمل. سکنۀ آن 35 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلیهپتی
تصویر قلیهپتی
جغور بغور جیر و ویر
فرهنگ لغت هوشیار
پرپر زدن از درد به هنگام جان دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام آباد از دهستان فیروز جا واقع در منطقه ی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی واقع در منطقه ی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
آشفته حال، هوس اشتیاق، نگرانی، وسواس
فرهنگ گویش مازندرانی